عید غدیر می آید

همه به دیدار سادات می روند

به خانه من می آیند...


آه... مهربانم...

ای ذریه پاک فاطمه

"عید" عید توست

خانه تو کجاست

به کجا بیایم؟

تا عیدت را تبریک گویم؟

در به در کوچه های تنهاییم

تو را می خواهم

عیدت مبارک

خورشید هم عطر و بوی فاطمه

به من بگو مهربانترینم

خانه تو کجاست؟

تا به خاک بوسی قدم های پر از نورت بیایم

غبار قدم هایت توتیای چشم های گناه آلودم

و عطر نفس هایت شفای دل و روح بیمارم

مهربانم

"عید غدیر" روشنای چشمان پدران توست

و تو

صاحب و وارث نور همه انبیا و اولیا

و وارث عید غدیری

عید است و سادات را می بوسند

غبار قدم هایت کجاست؟

تا غبار قدم هایت را ببوسم

تا عطر نگاهت را با اشک چشم هایم هم آوا شوم

مهربانم

عیدت مبارک

عیدی این کهنه گدای بیچاره و گناه آلودت را از خدا بخواه

همه دعایم توست

قربانگاه عشق دور نیست

کاش لایق "به فدای تو شدن" شوم...

و این همه آرزوی من است.






تاریخ : شنبه 93/7/19 | 10:14 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.