می خواهم روضه ات را بخوانم
در می مانم
از بی وفایی یارانت بگویم؟!
از بی وفایی اهل خانه ات بگویم؟!
از فهم کم مردمان روزگارت بگویم؟!
از جگر همیشه خونت بگویم؟!
از صبر عجیب قلب بزرگت بگویم؟!
مولایم
جگر تو را همسر بی وفا و بی معرفت و پول پرست تو خون نکرد
جگر تو همه عمر خون بود
جگر تو در کوچه های مدینه خون شد
وقتی در مقابل نگاه کودکانه ات بر صورت مادر سیلی زدند
وقتی کمر مادر را خم کردند
و مادر به شانه های کودکانه ات تکیه کرد، جگرت خون شد...
جگر تو خون شد، آنگاه که مسلمان نماها تو را که امام زمانشان بودی به مکر عمروعاص فروختند
قرآن بر سر نیزه ها را دیدند، اما تو را که به گفته پیامبر قرآن ناطق بودی ندید!
هیچ کس تو را نشناخت آنچنان که درشان روح بلند مرتبه تو باشد
و عظمت نور تو را چه کسی درک کرد؟
...
آنان که به امام زمانشان پشت می کنند
در همه عصر ها حضور دارند
و خجرهای زهر آلودشان همیشه آماده فرو رفتن به قلب نازنین امام زمانشان است...
مولایم
اگر غیر از این بود
مهدی موعودت پنهانی اشک نمی ریخت
در زمانی که در بین صدها میلیون مسلمان مثلا شیعه
حتی 313 شیعه ناب یافت نمی شود
و قصه درد همچنان ادامه دارد...
بر طاق رفت و تشت بغل کرد و ناله کرد
وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد