شهر آبستن غمهاست، خدا رحم کند

شهر اینبار چه غوغاست، خدا رحم کند


بوی دود است که پیچیده، کجا می سوزد؟

نکند خانه مولاست، خدا رحم کند


همه شهر به این سمت سرازیر شدند

گوئیا همهمه، دعواست، خدا رحم کند


هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست... خدا رحم کند


همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست، خدا رحم کند


مادر افتاد و پسر دید و چو آتش می سوخت!

چشم زینب به تماشاست، خدا رحم کند


غزلم سوخت، دلم سوخت، دل مولا سوخت

روضه ی ام ابیهاست، خدا رحم کند ...

شاعر:...؟











تاریخ : شنبه 92/11/12 | 9:34 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.