دلم یک دنیا آرامش می خواهد

شادی بی حد و مرز

و راهی نیست جز زیباترین راه

"بخشیدن"

بخشیدن همه آنها که به من آسیب زدند

لطافت روحم را خط خطی کردند

دل همچو آفتابم را تاریک کردند

باید ببخشم

تا پر نور شوم

زیبا شوم

شاد شوم

بد ها را باید به خدا سپرد

او بهتر می داند بندگانش چه کرده اند

او عدالتش محض است

 و مهربانتر از مادر...




دلم شادی می خواهد

نشسته ام و دلم را می نگرم

و به لبخندی خانه تکانی اش می کنم

چقدر غبار آلود است

و چقدر نور می خواهد

باید به در گاه خدا بروم

نور می خواهم



دلم آرامش می خواهد

دلم نور می خواهد

دلم تو را می خواهد

باید هزاران بار با تو درد دل کنم

و از درد ها و جراحت های کهنه روحم به تو بگویم

...

به خودم تبریک می گویم

من استاد تمام بلند مرتبه ترین گدایانم

من گدای تو هستم

و تنها از تو گدایی می کنم

و از تو آنقدر می خواهم که فرشتگان به تحیر می مانند

من تنها تو را می پرستم

و تنها از تو یاری می جویم

و تنها تو را می خواهم...

 


دلم عشق می خواهد

دلم نور می خواهد

دلم شادی بی حد و مرز می خواهد

همه این ها تنها در آغوش تو یافت می شود

باید با تو عاشقی کرد

 


دلم را باید صاف کنم

و مبرا کنم از همه کینه ها

در شان دل من نیست، کینه داری

حتی از دشمن ترین دوستانم

همه را شسته و کنار می گذارم

دلم را هم می شویم

تمام شد

دوران نشستن با تاریک ها

بروند و در تنهایی خویش بمانند

فساد ان ها مرا هم فاسد می کند

دیگر نمی خواهم حتی یک ثانیه با آن ها باشم

اشتباه بس است!

 


دلم را در پرتو عشقت می شویم

و به سجده می روم

سجدگاه من شکوه عاشقی من با توست...

این دل مال توست

در محضر تو سخن از دیگری گناه است

اینجا دل من است

بارگاه تو

جز تو حرام است ورود دیگری

من عاشق تو هستم

من تنها تو را می پرستم

و تنها از تو یاری می جویم

و تنها تو را می خواهم...

 







تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 9:54 صبح | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.