نوشتم نامه ای از تو برای چشم غمگینت
صفای آتشین تو و طعم خوب و شیرینت
چو گل پیموده ای با دل ره بی منزل عشقت
صدایی آشنا خواند ز یاد مست و دیرینت
شبی را با تو پیمودم در آن دنیای عرفانی
نگاهت مرحمم بود و دل پر مهر و لعلینت
تو ای ساقی بیا پر کن نگاه ساغرین من
شب است و همدمی چون تو میان یاد نوشینت
میان آسمان جستم صدای گرم و سنگینت
چه عمقی دیدم آن شب من درون چشم فرزینت
میان آتش و باران چه جنگی کرده ای بر پا
مدام از یاد خوبت شد دلم سرمست شاهینت
نبودم لحظه ای با تو که در دامان پر مهرت
ببارد سیل بغض دل ز عشق پاک و شیرینت
گذشت عمرم درون غم و باید رفت از این گلشن
چرا لطفی نکردم من به روح و جان غمگینت
هزاران سال از عمر من درون غفلتی طی شد
چگونه بشکنم ای دل حضور خواب سنگینت
بیا یاسا که گل رفته و عمرت در خزان خود
فراموشم نکن ای دل میان درد دیرینت
شاعر: سیده زهرا رحمانی
#سیده_زهرا_رحمانی #شاعرمعاصر #شاعر #معاصر #زهرا # عشق #خدا #باران #تنهایی #نور #تکیه_گاه #غم # آرامش #نور #نور_خدا #باران_نور #شعر #غزل @غزل_عشق #شکر #عاشقم #هنوز #نور #خدا #عشق #شهید #عشق_خدا #باران_عشق #شکر_عاشقم_هنوز #عشق_خدا #سیده_زهرا_رحمانی_یاس
#یاس
برگرفته از کتاب کوچه باغ آسمان از سروده های سیده زهرا رحمانی