سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

می آیی به آغوشم

بی خبر...

سال ها در انتظارت بودم

اما

بی خبر آمدی و در بهتی عمیق بردی مرا

شروعم با تو خوب نبود

اما تو خوب باش

خوب تر از همه دعاهایم

خوب تر از همه گذشته هایم

خوب تر از همه تلخی هایم

برایت دعا می کنم

مضطرب و بی قرار

نگران تو ام

شب و روز دعایت می کنم

و خدا را قسم می دهم به همه خوب های محبوب درگاهش

که برخلاف همه بدی هایم

خوب خوب خوب باشی...

 






تاریخ : چهارشنبه 93/8/28 | 3:45 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()



مادر شدن...حس غریبیست.

صبر می خواهد

عشق می خواهد

نور می خواهد


خدایا... در خود نمی بینم...

یاریم کن








تاریخ : جمعه 93/8/23 | 11:29 صبح | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()



آب نمی خواهیم

به خدا آب نمی خواهیم

رها کن مشک را

اهل حرم تشنه گرمای حضور تو اند...

بعد از تو دل های ما دمادم خواهد لرزید

و جای آغوش مهربانت

شلاق اجنبیان ما را همراهی خواهد کرد

آب نمی خواهیم

به خدا دستان مهربان تو ارزنده تر از همه عالم است

دستان علمدار تو دلگرمی امام زمان توست

رها کن مشک را

آب نمی خواهیم

به خدا آب نمی خواهیم

برگرد

به تنهایی امام زمانت رحم کن

به پشت خالی حسین فاطمه رحم کن...

رحم کن عموی مهربانم

فقط برگرد عمو جان

به خدا آب نمی خواهیم

مشک را رها کن

برگرد...



السلام علیک یاابا عبدالله

السلام علیک و رحمة الله و برکاتة






تاریخ : دوشنبه 93/8/12 | 4:33 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()


سلام بر لب های تشنه ات

سلام بر یاران وفادارت

زمانی که جان بر کف و در نهایت عشق...

همه وجودشان را در راه خدا به پایت ریختند

سلام بر قلب به خون نشسته ات

سلام بر علی بزرگتر تو

آنگاه که تکه تکه(عربا عربا) با چشمان غرق در باران درد در آغوشش کشیدی

سلام بر علی کوچک تو

زمانی که گلوی عطشناکش با خون گلویش سیراب شد

سلام بر عباست

آنگاه که با لب های ترک خورده اش آب را رها کرد و مشک را پر کرد

سلام بر دستان علمدارش

آنگاه که فدای امام زمانش شد...

سلام بر دخترانت

آنگاه که سوز خار های بیابان را زیر شلاق اهریمن فراموش کردند

سلام بر رباب تو

آنگاه که علی اصغر و رقیه اش را به مقدم تو ریخت

و بعد از تو در اوج جوانی اش، ماهی نتوانست دنیا را ببینید و تحمل کند

سلام بر زنیب تو...

چه می توان گفت

چه می ماند از کربلا اگر زینب نبود؟!

به گوش کدام دنیا می رسید کربلایت، اگر زینب نبود؟!

کدام هیاتی نام تو را می شنید اگر زینب نبود؟!

شیرزن و فرزند خلف حیدر و فاطمه

وارث قلب خون و صلابت و صولت حیدر

وارث فهم و عقل و زبان گیرای فاطمه

سلام بر زنیب "امام زمان شناس" تو

سلام بر زینب تو



سلام بر علی سجاد تو

علی همیشه گریان تو

علی درد کشیده تو

داغ که را باید بعد از کربلا تحمل می کرد؟

داغ یتیمان عمویش حسن را؟

داغ علی اکبرت را؟ یا علی اصغرت را؟

داغ عمویش عباس را؟ یا دل خون بار زینبت را؟

بعد از تو سی و پنج سال زیست

سی و پنج سال اشک ریخت

سی و پنج سال خون گریه کرد

روضه تو را خواند

و درس کربلا داد.

درس حسینی بودن

زینبی بودن

عباسی بودن

علی اکبر بودن...

چند یوسف زیبا را تکه تکه دید؟!!!

تقدیر خداوند بود بر زنده ماندنش

وگرنه می مرد.

مثل رباب و زینب... می مرد از داغ بی انتهای تو

سلام بر علی سجاد تو

...


سلام بر حسین

سلام بر لب های تشنه

سلام بر فرزند برومند فاطمه س

سلام بر فرندان جگر خون شده فاطمه

سلام بر حسن و حسین بلند مرتبه فاطمه و علی

سلام بر فرزندان غریب رسول الله

 

سلام بر حسین

سلام بر علی پسر حسین

سلام بر فرزندان حسین

سلام بر یاران حسین

سلام بر عباس حسین

سلام بر زینب حسین...


اللهم عجل لولیک الفرج

بدم المظلوم... یا الله




چه بسیار آنها که در زیر لباس اسلام

خنجر زدند! به جگر خون ذریه پاک رسول الله

و همچنان می زنند...

وهابیون

سلفیون

طالبان و اوج پست فطرتان تاریخ: داعش

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد

وآخر تابع له علی ذالک

اللهم العن العصابت التی جاهدت الحسین

و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله

اللهم العن هم جمیعا...


لعنت بر آل سعود

لعنت بر داعش: "فرزند زنا زاده آل سعود و صهیونیسم"

لعنت بر روح پست صهیونیسم شیطان پرست

لعنت بر همه شیاطین و ظالمین ریز و درشت عالم


و لعن الله علی القوم الظالمین

اللهم عجل لولیک الفرج






تاریخ : پنج شنبه 93/8/8 | 8:33 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()


 


کوچه های تنهایی احساس خفگی می کنند

در مسیر بی پایان آمدنت... و نیامدنت

 

هزاران سال

بشر در سیاهی درد و هوس و گناه

در میان مرگ و زندگی دست و پا می زند

و تو همچنان غریبانه تنهایی... و نمی آیی...

 

 







تاریخ : پنج شنبه 93/8/1 | 8:20 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()

 

خداوند نازنین و مهربانم!

آسمان و زمین و دورزخ و بهشت را بهانه می کنی! تا بگویی:

بنده ام دوستت دارم...

بنده من! آغوش مرا رها نکن!

جز آغوش مهربان من پناهی نیست!

آرامش تو همین جاست!

بنده من!

دوستت دارم...

به سوی من بنگر! من دوست دارم به سوی تو بنگرم!

 

رب حکیم و مهربانم

دردهایم را به تو می سپارم

افوض امری الی الله

تو را می خواهم

الله نور السماوات و الارض

گشایش گره های کور و حل مشکلاتم را از تو می خواهم

یا من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

اما نه بخاطر دردهایم گشنگی و عطش روزه روزهای بلندت را می کشم

و نه بخاطر بهشت

من تو را می خواهم معبود خواستنی من

خداوند بلند مرتبه من

شرمنده ام اگر در دعاهایم حرف دنیا را می زنم

چه کنم که اسیر دنیا هستم

اللهم فک کل اسیر

چه کنم که جسم سنگینم گریبان گیر من است در غربت غمزده دنیا

اللهم رد کل غریب

گرفتارم و دردمند و عاجز از همه چیز

و لله جنود السماوات و الارض

گشایش کن مهربانم

یا من بیدهه کل مفتاح

و همه مشکلاتم را به گشایش و راحتی تبدیل کن

یا مدبر الیل و نهار

تو را سپاس می گویم مهربانم

الحمد لله رب  العالمین

و از تو مدد می جویم

یا الله و یا الرحمن و یا الرحیم یا الارحم اراحمین

الارحم عبدک الضیف

و تویی پروردگارم

چه مهربانی...

الارحمن...

تو را می خواهم

به وسعت همه نیاز هایم که نه

به وسعت همه وجودت

منم آن قطره ای که از روح بی نهایت تو جدا شدم و دور افتادم در این دنیای غریب و دردمند

مرا در آغوش مهربانت گیر

در ماه کریمانه ات

سلام هی حتی مطلع الفجر

بهشت را می خواهم

نه هر بهشتی

بهشت من آغوش گرم و عاشقانه توست

نگاه عاشقانه توست

بهشتی که مرا در دل خود جای دهی

فقط یادم نرود محبوبم

من اسیرم در این دنیای درد

مرا دریاب

انا فتحنا لک فتحا مبینا

تا زمانی که تو بخواهی این دنیای تلخ را تحمل می کنم

ولی خواهش می کنم همه دردهایم را به شادی مبدل کن

دلی شاد می خواهم

که جز غم تو غمی نداشته باشد

زندگی پر برکت می خواهم

که جز گدایی عشق تو و اولیایت عطشی نداشته باشم

جایگاهی می خواهم که مرا برای آن آفریدی

تا خدمت کنم به خلق تو

آرامشی می خواهم تا عاشقانه برای تو باشم

با همه جسم و قلب و فکر و روح و روانم خادم تو و خلق تو باشم

هو الذی انزل السکینة فی قلوب المومین لیزدادو ایمان مع ایمانهم

زبانی دعاگو می خواهم

دعا کنم برای همه بندگانت

همه ما در بیچارگی آخرالزمان گرفتاریم

تو را به غربت یوسف فاطمه ما را دریاب

یا الارحم الراحمین

اللهم عجل لولیک الفرج...

 


 

در احادیث داریم وقتی خییییییلی غمگینی به این ذکر پناه ببر

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین


و وقتی درد و مصبیت از زندگیت بیرون نمیره سیلی از صلوات به راه بنداز

تا سیل صلوات تمام غم ها دردها و مصائب رو از زندگیت بشوره و ببره بریزه بیرون...

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

 






تاریخ : شنبه 93/7/26 | 9:3 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()


عیداست و عیدی می خواهم

عیدی از چشمان تو... چه گرفتنی دارد

به لبخندی قانعم

به نگاهی

لبخند فاطمیت مرا به اوج خدا خواهد برد...

مهربانم

از تو چه کم می شود

گر کهنه گدایت را نیم نظری... نگاهی...

ای همه وجودم به فدای گوشه لبخندت

عیدی می می خواهم

به نگاهی مرا دریاب...




اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر

 

اللهم عجل

عجل لولیک الفرج

یا رب الحجة بحق حجة اشرح صدر الحجة بظهور الحجة






تاریخ : یکشنبه 93/7/20 | 9:43 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()

 

عید غدیر می آید

همه به دیدار سادات می روند

به خانه من می آیند...


آه... مهربانم...

ای ذریه پاک فاطمه

"عید" عید توست

خانه تو کجاست

به کجا بیایم؟

تا عیدت را تبریک گویم؟

در به در کوچه های تنهاییم

تو را می خواهم

عیدت مبارک

خورشید هم عطر و بوی فاطمه

به من بگو مهربانترینم

خانه تو کجاست؟

تا به خاک بوسی قدم های پر از نورت بیایم

غبار قدم هایت توتیای چشم های گناه آلودم

و عطر نفس هایت شفای دل و روح بیمارم

مهربانم

"عید غدیر" روشنای چشمان پدران توست

و تو

صاحب و وارث نور همه انبیا و اولیا

و وارث عید غدیری

عید است و سادات را می بوسند

غبار قدم هایت کجاست؟

تا غبار قدم هایت را ببوسم

تا عطر نگاهت را با اشک چشم هایم هم آوا شوم

مهربانم

عیدت مبارک

عیدی این کهنه گدای بیچاره و گناه آلودت را از خدا بخواه

همه دعایم توست

قربانگاه عشق دور نیست

کاش لایق "به فدای تو شدن" شوم...

و این همه آرزوی من است.






تاریخ : شنبه 93/7/19 | 10:14 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()



در به در کوچه های گناه

در به در حرص و هوس و نیاز

باز هم گم می کنم عطر نفس های عاشقانه ات را

تشنه نور توام...

برگرد...


می بوسم همه خاطره هایت را

خاطره های تو:

کوتاه کوتاه کوتاه...


رویای جاودانه ام

برگرد...


گوش تاریخ پر است از هیاهوی عشق

اما

مهربانم

رحم کن بر دل پاره پاره ام

لحظه به لحظه تلخ تر می شوم

خسته تر می شوم

پیر تر می شوم

برگرد...


عشق می بارد

بی تو

و تو مرا از دور نگاه می کنی

و من...

خجل تر از همیشه

دیوانه تر از همیشه

عاشق تر از همیشه

هوس ناک تر از همیشه

محتاج تر از همیشه...

شرمنده تر از همیشه

آه

مهربان مهربان مهربانم

مرا ببخش

برگرد...

 







تاریخ : پنج شنبه 93/7/17 | 11:10 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()

 






تاریخ : پنج شنبه 93/7/17 | 10:45 عصر | نویسنده : سیده زهرا رحمانی / Zahra Shia | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.