دلخوشم
به نسیمی که عطر لبخند تو را به مشام آورد
دلشادم
به تکرار نام مسیحاییت
که شفای دل عاشق و بی قرار من است...
سلام می دهم به نگاهت
به قلبت
به تمام وجود بی انتهایت
و دلشادم
به جوابش که واجب است
چه خوش مستحبیست... که جوابش واجب است
سلام بر تو ای مهربان ترین یوسف هستی
یوسف مهربان فاطمه (عجل الله فرجه الشریف)
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر...
یا رب الفاطمة بحق فاطمة اشف صدر الفاطمة
بظهور الحجة
سلام دلبر کوچکم
سلام نازنین رویایی من
سلام موج مهربانی
سلام آرامش نفس هایم
صدای قلب کوچکت چه موج اشتیاقی به پا کرد
در قلبم...
باور نمی کنم!
تو می آیی..
و من برای آرامش نفس هایت دعا می کنم
و از خدا نور می خواهم
برای تو... محبوب نادیده ام...
نور می خواهم
برای تو
برای قلب نازنینت
برای دست های مهربانت
برای نگاه معصومانه ات
برای افکار بزرگت
برای روح و روانت
برایت دعا می کنم، اشک می ریزم، شوق می کنم از فکر حضورت
برایت دعا می کنم...
سلام دلبر نازنینم
چقدر منتظرت ماندم
و در نهایت، "تو" بی صبر شدی
و به آغوش عاشقم، عاشقانه شتافتی...
عاشقانه برایت دعا می کنم
و برایت تمام خوبی ها را از خدا می خواهم
ای همه وجودم به فدایت
برای دعاهایم آمین بگو...
عاشقانه ترین آمین را بگو
چرا که عاشقانه ترین دعای منی...
چه فرقی دارد برای دل عاشق؟
پاییز... بهار...
وقتی چشم دل بینا باشد
عاشق باشد
عطر نفس هایت را حس کند
و گام هایت را ببیند و عاشقانه طی کند مسیر را
سخت یا آسان؟
بارانی یا برفی؟
عاشق که باشی
محبوب همین نزدیکیست...
و می دوی
بی سر و پا
می دوی
پرواز می کنی
بی پروا
پرواز می کنی
چه فرقی می کند؟
اگر عاشق باشی...
باران می بارم... مدام
و من چکمه هایم را می پوشم
و همچون کودکی هایم می دوم
لا به لای درختان
کوچه ها
خیابان...
سلام باران
منم زهرا... دوست نه چندان قدیمی تو
و تو دوست قدیمی منی...
یادم رفته بودن چه لذتی دارد
زیر نوازشت دویدن را
یادم رفته بود
لذت با تو بودن را
با تو خیس شدن و آبتنی کردن در نفس قدم هایت را
سلام بارن
سلام باران
آهان... یادم آمد
که چقدر دیوانه توام.. هاها
کاش بیشتر بباری
و شاید کاش
من به سرزمینی تعلق پیدا کنم که تو بیشتر آنجایی...
باران می بارد
و چه طراوتی را به رخ شهر می کشد
نوازش می کند گوشه گوشه شهر را
با اشک هایی از جنس عاشقی
چقدر نرم و لطیف است!
چه عاشق می بارد!
عطر تو را دارد...
محبوب من
به من بگو
چه در گوش ابرها زمزمه کرده ای که آسمان اینگونه عاشق و مهربان شده؟
و من تو را میبینم در میان قطره های و زمزمه های عاشقانه اش...
هر که را نگاهی کنی... عاشقش می کنی
دلبر دو عالمی
و دو عالم عاشقانه چشم به راه تو اند
برای آمدنت دعا می کنم
تو نیز برای من دعا کن
تا همه جسم و قلب و روح و روانم را بفدای تو کنم
یوسف بی همتای فاطمه...
اللهم عجل لولیک الفرج
سال دیگری می آید
تو سلام و صلوات و بغض و دعای سفره های هفت سین مایی
"مادر"
سلام بر زهرای بلند مرتبه اطهر در پشت دری سوخته
سلام برای علی مظلوم در کوچه های مدینة النبی
سلام بر حسن بغض باران در کوچه های ماتم زده
سلام بر حسین عطشان در غربت "کرب و بلا"
سلام بر بغض تلخ و بسته زینب صبور علی
سلام بر محسن فاطمه که با کشتنش یک سوم سادات جهان را کشتند
سلام بر اشک های خونبار مهدی موعود فاطمه که وارث همه بغض های اهل بیت مظلوم رسول الله محمد (صلی الله علیه و آله) است.
سالی فاطمی برای همه دوستای عزیزم آرزومندم.
با آرزوی همه آرزوهای قشنگتون
و با امیدی بزرگ برای آرزویی بزرگ:
اللهم عجل لولیک الفرج
سال نو می آید
و همگان در جست و جوی عطر نگاهت
بی قرارند
عید های بی قرار
سال های بی قرار
بهار های بی قرار...
جمعه های بی قرار...
امسال عجب سالیست
حس تو را دارد
می شود بیایی؟
دلبر آسمانیان و زمین... می شود بیایی؟
می شود چشم ها عطر نگاه زیبای فاطمیت را گیرد؟
می شود امسال سال تو باشد؟
اللهم عجل لولیک الفرج
در تب دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
همه کردند به انگشت اشاره:
"مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟"
از ازل تا ابد
داغدار غم تو هستیم
نام محمد ص که می آید داغ دار صورت توایم... صورتی که پدر می بوسیدش...
نام علی که می آید... داغ دار سینه و بازوی تو ایم...
نام حسن که می آید، نام کوچه ها دیوانه می کند دل عشاقت را...
مادر...
پشت علی کی خالی شد در حضورت
تمام قد و با همه دل و جان امام زمانت را یاری کردی
سینه ات سوراخ شد
پشت در به آتش کشیدنت
محسنت را شهید کردند
دستور داد به قنقذ: بزن با قلاف شمیر بانویی را که حریف چهل مرد عرب شده!
بازویت کبود شد
صورتت در مسجد نبی! مسجد پدرت! پدری که به احترامت تمام قد در مقابلت می ایستاد!
صورتت را در مسجد النبی نیلی کردند...
لعنت بر قاتل فاطمه الزهرا
لعنت بر کسی که در مسجد النبی صورت تنها دختر پیامبر که نه، ام ابیهای پدر را نیلی کرد
دختری که به فرموده نبی بوی بهشت می داد و رضای خداوند در رضای او بود
دختری که پدر به احترام ورودش تمام قد می ایستاد، خم می شد، دستانش را می بوسید
لعنت بر کسی که دستور آتش زدن در خانه تو را داد... خانه ای که محل رفت و آمد جبرئیل بود!
لعنت بر آنکه فدک را غصب کرد، صورتت را در مسجد النبی نیلی کرد، به ضرب و زور از همگان بیعت گرفت،
میخ را بر در که نه، بر تنت کوبید، درب خانه که نه، تو را پشت در به آتش کشید، محسنت را شهید کرد،
علی را به زنجیر کشید، به قفذ دستور داد تا با قلاف شمیر بازویت را نیلی کنند...
لعنت بر او که تو را کشت... مادر
لعنت بر آنکه پایه گذار سقیفه شد...
دلم تو را می خواهد
هر لحظه در جست و جوی تو ام
دلم نگاهت را می خواهد
در درون منی
در نگاه منی
مرا صدا می کنی
و من چقدر کورم!!!
محبوب مهربانم
کمی سنگینم
جسمم سنگینی می کند
برتن روحم
و روح لطیف و عاشقم چگونه کنار بیاید با این همه سنگینی دنیای ماده و جرم!!!
پرواز می کنم
در بلند مرتبه ترین تپه های عشق
عطر تو مرا مست می کند
چقدر "من بدون جسمم" سبکم
چقدر زیبایم
دنیا و همه زیبایی ها و دردهایش تنها فاصله و حجاب من و توست
مرا در آغوش محبتت کش
مرا رها کن از این همه حجاب و درد
مرا رها کن از بار جسمی که مرا از تو دور می کند
تو را می خواهم
به وسعت همه روحم
به بی حدی دل بی نهایت عاشقم
تو را می خواهم
بیشتر از همه نیاز هایم
و تو نیز...
و تویی آن خدای عاشقی که حتی بهشت را برای بنده خود کم می دانی
و قلب عاشقش را تنها برای خود می خواهی
مهربانم
مرا رها کن از همه قید و بند ها
روح لطیف و عاشقم تحمل این دنیا را ندارد
رهایم کن
رهای رها... در هوای عاشقیت
بگذار عاشقت بمانم
بگذار در تو محو شوم
نابود شوم
رها شوم از هر چه من
تمام من فدای محبت خداوندیت
تمام من عاشق توست
تمام من پر از توست
همه من، توست
مرا رها کن از بار سنگین جسمم
تا پرواز کنم
تا اوج عاشقیت پرواز کنم
تا اوج فنای تو شدن، پرواز کنم
و نابود شود در هوای تو
محبوب نازنینم
رب مهربانم
الله من
عاشقانه دعا کنم تا فنای در تو شوم
در بلند ترین مراتب عاشق تو بودن...
مرا بپذیر...